حول و حوش ?? بهمن بود و عصر آن روز وزیر ارشاد وقت، آقای مسجد جامعی، از من دعوت کرده بود در جلسهای که برای تقدیر از شهدای اقلیتهای مذهبی در تالار وحدت برگزار شده بود، شرکت و سخنرانی کنم. من هم رفتم. در تالار، کنار آقای مسجد جامعی نشسته بودم. ساعت حدود ? بود که یکی از همراهان ما آمد و در گوشم گفت: «آقای حجازی تلفنی با شما کار دارد. » من رفتم پشت در و تلفن همراه ایشان را گرفتم. گفتند: «آقا با پیشنهاد شما موافقت کردند و دستورات لازم را هم به شورای نگهبان دادند. خبر را برای صدا و سیما هم فرستادهایم که ساعت ? پخش میشود».
من بینهایت خوشحال شدم، مخصوصا به این دلیل که این کار بسیار با سرعت انجام شد، یعنی هنوز ?? ساعت از اعلام نظر شورای نگهبان نگذشته، نظر رهبری اعلام شد. چند دقیقه بعد که مراسم تمام شد و من به تالار برگشتم، خبرنگاران آمدند و راجع به رد صلاحیتها نظرم را پرسیدند و من اولین کسی بودم که خبر را دادم و گفتم چند دقیقه بعد در اخبار اعلام میشود. من این نامه و تصمیم رهبری در آن مقطع را یکی از افتخارات خودم در مجلس هفتم میدانم. آثار مثبتی که این موافقت داشت، چه در داخل، چه در خارج از کشور، باعث شده که من همیشه شکرگزار خدا باشم که در آن مسئولیتی که داشتم، موفق به خدمت به کشور و انقلاب شدم.
موضوع مهم دیگری که در دوران ریاست مجلس شما اتفاق افتاد، نامه شما به مقام معظم رهبری درباره نامه اعتراضآمیز آقای احمدینژاد بود. آقا هم پاسخی دادند که رسانهای شد، درحالی که عموماً این نوع پرسش و پاسخها علنی نمیشوند. در آن برهه تحلیلهای مختلفی هم از این حرکت شما شد و خیلیها گفتند که شما با این حرکت جایگاه خود را در نظام تثبیت کردهاید. دلیل علنی شدن این نامه از سوی شما چه بود؟ هرچند طبیعتاً این پاسخ به نوعی دفاع از جایگاه مجلس هم تلقی میشد.
این قصه هم یکی از حوادث تعیین کننده آن دوران بود. حقیقت این است که ما احساس میکردیم بین مجلس و دولت بر سر اجرای قوانین اختلافنظر وجود دارد. قوانینی تصویب و به دولت ابلاغ میشدند، ولی دولت تمایلی به اجرای آنها نشان نمیداد. بعضی از لوایح هم بود که دولت روی خوشی به آنها نشان نمیداد و میشد اینگونه استنباط کرد که اگر اینها به تصویب هم برسند، دولت آنها را اجرا نخواهد کرد. از طرف دیگر ما پشتیبان اصولی دولت بودیم و از نظر مشرب سیاسی با دولت یکی بودیم. نه میخواستیم در مقابل دولت قرار بگیریم و نه میتوانستیم از کنار این موضوع بهسادگی بگذریم، چون اگر بنا باشد که مجلسی باشد – فرقی نمیکند که در چه دورهای – و مصوباتی داشته باشد که به صورت قانون در بیاید، ولی اجرا نشود، مجلس بلاموضوع میشود و خاصیت و اثر و ارزش خود را از دست میدهد. مجلسی که قوانین آن اجرا نشود، به چه درد میخورد و چرا باید چنان مجلسی داشته باشیم؟ سخن در این زمینه زیاد است.
یک روز آقای احمدینژاد نامه مفصلی را برای بنده فرستاد و در آن با اشاره به چند قانونی که در مجلس مطرح بود، اظهارنظرهایی از نوع اختیارات شورای نگهبان کرده بود – این اواخر شنیدم که ایشان برای مجلس هشتم هم از آن نوع اظهارنظرها بیان کردهاند- نامه سه چهار صفحه و با زبان حقوقی هم نوشته شده بود و در واقع مشعر بر این بود که رئیس جمهور این اختیار را دارد که بعضی از قوانین مجلس را اجرا نکند. ایشان معتقد بود که این قوانین دخالت قوه مقننه در قوه مجریه است. هنوز هم ایشان بر اساس همین مبنا نسبت به بعضی از قوانین موضع دارد. بنده خیلی از این نامه تکان خوردم. نامه را با هیچیک از اعضای هیأت رئیسه از جمله نواب رئیس، یعنی آقای باهنر و آقای ابوترابی در میان نگذاشتم، برای اینکه میدانستم که اگر این نامه پخش شود، فتنه خواهد شد و در مجلس عدهای در مخالفت با دولت، این نامه را مطرح خواهند کرد و آن موقع حل مشکل دشوارتر خواهد شد. نامه را بلافاصله خدمت رهبری فرستادم و گفتم: «حضرتعالی مطلع باشید که رئیس جمهور چنین نامهای را به مجلس فرستاده است. » قصد خودم این بود که نامه را منتشر نکنم و جواب هم ندهم تا بعد در مذاکره با آقای احمدینژاد بتوانیم موضوع را حل کنیم یا خود رهبری توصیهای کنند و حل شود…
ادامه دارد...
:: برچسبها: